نویسنده : سیدمحمدعلی ابطحی
امروز بعد از ظهری رفته بودم فاتحه‌ی آقای ادب. نماینده‌ی کرد سنی چند دوره‌ی مجلس از سنندج. با اینکه خیلی به مسجد نور برای فاتحه رفته بودم اما اولین باری بود که می‌دیدم ازدحام جمعیت آنقدر زیاد بود که از دم میدان فاطمی مردم در صف ایستاده بودند که به داخل مسجد بروند. در مجلس ششم خیلی با هم هم صحبت می‌شدیم. منتقد جدی کلی بود. گاهی وارد انتقاد از خط قرمزهایی می‌شد که مجبور بودم سرفه‌ای بکنم و بپرسم راستی خانواده خوبند؟ بچه‌ها چطورند؟ این جسارت و شجاعت را به خصوص در پیگیری حقوق مردم کرد خیلی بروز می‌داد. شاید بخشی از علاقه‌ای که امروز در این فاتحه دیدم برای پاسداشت از آن خدماتش باشد. در جلسه‌ی استعفای دسته جمعی نمایندگان اصلاح‌طلب مجلس ششم با آنکه از سنین جوانی و جویندگی نامش گذشته بود خیلی فعال شرکت کرد. زبان گویای مردم کرد بود. یکبار بعد از اتفاقات 11 سپتامبر دیدمش. در مورد سنی‌های ایران صحبت شد.

خبرهایی از نزدیکی بعضی رهبران سنی بلوچ با القاعده می‌رسید. دوستانه می‌گفتم خوب است سنی‌های ایران که عرب نیستند و دلیلی بر همبستگی با القاعده و طالبان و بن‌لادن ندارند، هر چه شفاف‌تر صف خود را از اینها جدا کنند. خیلی موافق بود. در آن شلوغی دیدم جوان رعنای خوش قیافه‌ای با دوربینی در دست خودش را به من رساند و دم گوش من گفت من احمد باطبی هستم. از دیدنش خوشحال شدم. گفت فعلاً در مرخصی نامحدود است. در مجلس ختم ادب همه، حتی نامدارترین چهره‌های ضد اصلاحات منطقه‌ی کردستان شرکت کرده بودند تا از محبوبیت او استفاده کنند. من در کنار آقای اصغرنیا، استاندار اسبق کردستان در ردیف دوم نشسته بودم. در ردیف اول با چند تا فاصله رمضان‌زاده سخنگوی دولت خاتمی و رحیمی رئیس پر جنجال و محافظه‌کار دیوان محاسبات نشسته بودند.
هر کس که از آن جلو رد می‌شد، بلند می‌شدند و با آنها سلام و علیک می‌کردند. به شوخی به اصغرنیا گفتم غلط نکنم هر دوی اینها قصد کاندیداتوری انتخابات مجلس را دارند که جلو پای همه بلند می‌شوند. آدم به خاطر خدا اینقدر انگیزه پیدا نمی‌کند. رمضان‌زاده شنید و قسم و آیه که من کاندیدا نیستم. آقای رحیمی را البته نمی‌دانم. آخرین بار آقای ادب را در ایام انتخابات شوراها در جلسه‌ای که آقای کروبی گذاشته بود دیدم. شیمی درمانی قیافه‌اش را عوض کرده بود اما با همان حال مریضی چنان پر نشاط برای پیروزی اصلاح‌طلبان شرکت کرده بود که مایه‌ی قوت دل دیگران بود. خدا رحمتش کند و مردم مظلوم کرد را که ایرانی‌ترین مردم این مرز و بوم هستند سربلند نگهدارد.